اقا متین پنج شنبه قراره بریم خونه ی مامان بزرگ یعنی مادر بزرگ مامانت راهمون دوره از اونا کل دایجونا با مامان بزرگ اونجا زندگی میکنن خاله جون من هم که جنوب زندگی میکنه تابستون اومده اینجا .اونا خیلی تو رو دوست دارن و چند بار اومدن دیدنت .مامان شما اولین نوه ی مامان بزرگ و شما هم اولین نتیجه ی مامان بزرگی زندایی هم که خیلی تو رو دوست داره دعوتمون کرد اون دفعه که رفتیم خونه ی مامان بزرگ تو و مامان و بابا نیومده بودین برای همین این دفعه گفتن تو باید بیای . خوب رفتیم و الانم رسیدیم شما تو ماشین ما بودی کل راه رفت برگشت با ماشین خودتون اومدی ما زودتر رسیدیم ولی مامان و بابات هنوز نرسیده بودن بعد تو رو گذ...